سخنرانی حضرت استاد کاتوزیان در نشست سالانه ی اسکودا – اردبیل (چهارشنبه اول خرداد ۹۲)
سخنرانی حضرت استاد کاتوزیان در نشست سالانه ی اسکودا – اردبیل (چهارشنبه اول خرداد ۹۲)
مجری مراسم، با بیان اینکه، ریشه لغتی کلمه کاتوزیان، به معنی پارسایان و روحانیون حکومت های باستانی در ایران بوده است، برای سخنرانی جناب آقای دکتر کاتوزیان، از ایشان دعوت به عمل آمد. سپس با حضور استاد در جایگاه سخنرانی، از طرف حضار، بشدت مورد تشویق و احترام قرار گرفته و لذا جناب ایشان، با اظهار، شرمندگی از محبت حاضران در سالن، به دلیل کسالت ناشی از سرماخوردگی، به طور خلاصه اظهار داشتند:
این سنت ایرانیان است که همیشه به پیشکسوتان و پیشینیان احترام میگذارند. من شخصا قابل این همه محبت نیستم، اما روحیه ایرانی باعث شده که به من هم اظهار محبت شود. ما در گذشته به پیشکسوتان خود احترام می گذاشتیم، شما هم امروز این کار را می کنید، و امیدواریم در آینده هم، اینگونه باشد.
در باره کانون وکلا و استقلال آن به اندازه کافی صحبت شده است. من امروز قصد سخنرانی ندارم ولی در مورد نقش نهادهای مدنی در جامعه متمدن عرض میکنم تا به کانون برسیم. آزادی عزیزترین و شریف ترین نهاد یا ارزشی است که در وجود بشر، به ودیعه گذاشته شده است. تقریبا تمام فلاسفه و حکما در غرب و شرق اعتقاد دارند که آزادی، یک امر فطری است.
کانت که از حکمای بزرگ آلمانی است و تمدن امروز جهان، در نتیجه افکار، فیلسوفانی چون ایشان است، یعنی دموکراسی و جامعه مدنی و روشنگری و هرچه امروز از غرب، سراغ داریم، زاده افکار اوست. کانت اعتقاد دارد که اولین حکم عقل عملی آزادی است. در این مورد توضیحی بدهم، کانت برای عقل دو جنبه برایش قائل است عقل نظری و عقل عملی.
عقل نظری اطلاعاتی است که از طریق حواس پنجگانه درک میکنیم. لکن عقل عملی، ندایی است که از درون ذات بشر به او گفته میشود و ما مقدماتش را درک نمی کنیم و یک باره به ما دستور اجرای کاری را میدهد. او عقل عملی را برتر از عقل نظری میداند. کانت میگوید روسو به من آموخت که حکم دل برتر است و معتقد است اولین حکم عقل عملی آزادی است.
از متون اسلامی هم برمی آید که آزادی اهمیت بسیار دارد. در داستان آدم و حوا، هست که وقتی خلق شد گفته شد نفحت فیهه من روحی و طبیعی است که روح پرودگار بندگی و قید نمی پذیرد. اما روجیه آزادی خواهی یک نقص دارد و آن اینکه اعمال آزادی های فردی به صورت مطلق، می تواند منجر به از بین رفتن امنیت دیگری شود. لذا امنیت که خواسته ای بنیانی بشر متفکر است، انسان دریافت که آزادی در عین اینکه عزیز است ولی باید امن هم زندگی کند، پس مجبور شد از بخشی از آزادی های خود بگذرد و به دولت بسپارد تا در امینت زندگی کند
داستان علوم سیاسی و حقوق، داستان تلفیق همین دو مسئله، یعنی نیاز به امنیت و آزادی است. جامعه متمدن برای تعامل بین این دو مفهوم، راه حلی اندیشیده است و آن اینکه واسطه هایی بین توده مردم و حاکمان ایجاد کند که این نهادها واسطه شوند تا اگر نظارتی از دولت صادر شد، کمتر با مردم برخورد داشته باشد و لبه تیز قدرت کمتر شود و این باعث ایجاد نهادهای مدنی شده که یکی از مهمترین آنها کانون وکلای دادگستری است این نهادها مقداری از وظایف دولت می کاهد.
یکی از وظایف مهم دولت، استقرار عدالت است، که بخشی از دشواری این وظیفه به کانون وکلا سپرده شده است. این کانونها ضمن حمایت صنفی ازوکلا، در اجرای عدالت به دولت کمک میکند که اگر استقلال نداشته باشد نمیتواند وظایف خود را انجام دهد. همین قدر به عنوان ره آورد کوچک تقدیم کردم که فقط از سر محبت نیست که کانون وکلا تشکیل میشود، بلکه تشکیل کانون یک ضرورت است و هر حکومتی که بخواهد در دل مردم جای گیرد باید این کار را بکند.