آیتالله موسوی بجنوردی عضو شورای عالی قضایی در زمان حضرت امام (ره):
به نظر حضرت امام (ره) عنوان مفسد فیالارض به خودی خود، عنوان مجرمانهای که مستحق اعدام باشد نیست
در زیر چکیده ای از گفتگوی آیتالله موسوی بجنوردی عضو شورای عالی قضایی در سال های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ که در آن زمان و پیش از تعیین رییس منفرد برای قوۀ قضاییه در بازنگری قانون اساسی سال ۱۳۶۸، عالی ترین مرجع قوۀ قضائیه بود، را با سایت جماران به نقل از خبر گزاری ایسنا می خوانید.
در این گفتگو آیتالله موسوی بجنوردی به برخی نظرات فقهی و حقوقی حضرت امام (ره) به ویژه در بحث محاربه و افساد فی الارض و جرایم مواد مخدر اشاره کرده اند که مطالعۀ آن برای دانشجویان حقوق می تواند مفید باشد:
* اصلا امام حکم اعدام برای مفسد فیالارض را قبول نداشت. نظر ایشان در اینباره این بود که عنوان مفسد فیالارض به خودی خود، عنوان مجرمانهای که مستحق اعدام باشد نیست. در کتاب «تحریرالوسیله»، ایشان مینویسند که: «المحارب: هو کلّ من جرّد سلاحه او جهّزه لاخافه النّاس و اراده الافساد فی الارض؛ فی برٍّ کان او فی بحر، فی مصر او غیره، لیلاً او نهاراً»؛ (تحریر الوسیله «دوجلد در یک جلد»، ص۸۸۹، مسأله ۱) در این جمله «و» عطف آمده، یعنی در اینجا موضوع مرکب از حمل اسلحه، شرارت و فساد است و نفس افساد فیالارض، موضوع نیست. من شخصا از ایشان برای دادگاه عالی قضات استفتاء کردم که آیا قاچاقچیان مواد مخدر مستحق اعدام هستند یا خیر؟ که ایشان فرمودند: «چنانچه حمل اسلحه، شرارت و فساد کنند.» یعنی ایشان، نفس مفسد را به تنهایی به عنوان یک جرم مستقل قبول نداشتند.
* (در زمان حضور حضرت امام در نوفل لوشاتو) من شبها در پاریس میخوابیدم. آنجا روزنامهای عربی با عنوان «السفیر» به چاپ میرسید. یک روز دیدم مصاحبهای با امام انجام داده و این پرسش را مطرح کرده بود که در صورت پیروزی، شما با شاه چه میکنید؟ امام در پاسخ فرموده بودند که اقل عقوبتش حبس ابد است. من همیشه صبحها بعد از نماز از پاریس میرفتم نوفل لوشاتو خدمت امام. بعد از خواندن آن روزنامه، همان اول صبح رفتم خدمت امام. ایشان پرسیدند خبری شده؟ من هم گفتم بله. در روزنامه صبح امروز خواندم که شما اقل عقوبت شاه را حبس ابد عنوان کردید. ایشان فرمود: «ما به چشممان ندیدیم که کسی را کشته باشد. ایشان آمر به قتل است.» خب اگر قرار است کسی مفسد باشد، شاه که دیگر فرد اکمل و اتم آن است. ببینید، مذاق امام این بود. مبنای فقهی آن هم همان طور که خدمتتان عرض کردم و در«تحریرالوسیله» آمده این گونه است که فردی اسلحه بکشد، در جامعه ایجاد رعب و وحشت کند و در زمین فساد کند. در قرآن هم که از همه مهمتر است اینگونه آمده: «إنما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الأرض فسادا» در اینجا هم «و» واو عطف است. «یحاربون الله و رسوله» را فقها همان «جرّد سلاحه او جهّزه لاخافه الناّس»، معنا میکنند. بنابراین حضرت امام، حکم اعدام برای مفسد را قبول نداشت و در ۹ سالی که من در شورای عالی قضایی بودم، احکام اعدام را هم بعد از اینکه مراحل آن در دادگستری انجام میشد، نظارت میکردم تا ببینم با اصول مطابقت دارد یا خیر که در خیلی از موارد هم میشد، ایراد میگرفتم و به دیوان عالی کشور برمیگرداندم تا مجددا رسیدگی کنند. در آنجا هیچ وقت یادم نمیآید که حکمی را که به عنوان مفسد فی الارض باشد، امضاء کرده باشیم. چون دادگاهها موظف بودند طبق «تحریرالوسیله» عمل کنند. اما چون اصرار برخی از بزرگان این بود که برخی که مستحق اعدام هستند، اعدام شوند، امام به فتوای آقای منتظری ارجاع میدادند.
* مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی، شرح «تحریرالوسیله» میکرد. به بحث «حدود» که رسیدند به من گفتند امام مفسد فیالارض را قبول ندارند. به اتفاق ایشان جواهر را بررسی کردیم که در آن سارقان مسلح، محارب خوانده شده بودند. اما در بین آنان دو نفر با عنوانهای «بلیع» و «ردع» وجود دارد که کار اولی، ایستادن سر چهار راه و خبررسانی است و کار دومی نیز کمکرسانی به سارقان برای فرار. آنجا صاحب جواهر گرچه این دو را مفسد فیالارض میخواند اما میپرسد آیا این دو هم محارب به شمار میروند یا خیر و ادامه میدهد اجماع فقها بر این است که مفسد فیالارض زمانی میتواند حکم اعدام داشته باشد که در وجه محاربه باشد. بدان معنا که حمله اسلحه، شرارت، ایجاد رعب و وحشت و فساد کند. آنجاست که محارب خوانده میشود.
* ما به صرف حمل مواد مخدر، فردی را اعدام نمیکردیم. کسانی اعدام میشدند که اسلحه داشتند و با ماموران درگیر میشدند، آنجا بود که جزء محاربون قرار میگرفتند. البته حمل مواد مخدر هم جرم است و کیفر دارد اما مجازات آن اعدام نیست. ببینید، اعدام در اسلام حساب دارد و این طور نیست که هر فردی را که دلمان خواست همین طور بگیریم و بکشیم. در واقع موارد اعدام در اسلام معین است. بنده و آقایان، محمدی گیلانی، ابطحی کاشانی و قاضی خرمآبادی جزء هیئت عفو امام بودیم که اتفاقا بسیاری از افراد را هم عفو میکردیم. یادم هست در یک سالی به مناسبت ۲۲ بهمن، ۱۵ هزار نفر را آزاد کردیم که به ما گفتند خب یکباره در زندانها را باز کنید دیگر.
* من یک دفعه در روز تاسوعا بیخبر به زندان قم رفتم. آن وقت قاچاقچیان معتاد را به جزیره میبردند. ما که رفتیم اینها آغاز به سینهزنی کردند. این کار آنها من را تحت تاثیر قرار داد و به دادستان قم گفتم که اینها نباید به جزیره بروند. ببینید، در هر حال خشونت بد است. ما در کنار برخی قوانین سخت گیرانه اسلام، گذشت و عفو رحمت را هم میبینیم. ما نباید همیشه با افراد برخورد کنیم. اساس، اصلاح مجرمان است.
* یک روز در زندان قم، دختری پیش من آمد و گفت با پدرم دعوام شد و همان دعوا باعث شد تا به زندان بیفتم. من خیلی عصبانی شدم. سریع به دادستان گفتم پدر ایشان را احضار کنید. به پدرش گفتم خجالت نمیکشی؟ تو غیرت و شرف نداری؟ آدم دختر ۱۶ سالهاش را زندان میفرسته؟ بعد از اینکه دخترش را برد به دادستان گفتم اگر یک بار دیگر این پدر آمد اینجا، خودش را به بازداشتگاه بفرست.
* من با وجود سلولهای انفرادی مخالفم. به قول دکتر کاتوزیان، سلول انفرادی از مصادیق شکنجه است. نظام ما یک نظام اسلامی است. انقلاب هم برای احیای اسلام و قوانین اسلامی در این مملکت صورت گرفت. هدف ما هم چیزی جز این نیست؛ از اینرو نباید فعل سابقین را مرتکب شویم. مثلا در زمان شاه از این کارها میکردند و برادر خود بنده، سیدکاظم، ۱۴ سال در زندان بود و برای من از وضعیت آنجا تعریف میکرد. ببینید ما از شاه که ادعای اسلام هم نمیکرد و آدم فاسدی بود توقعی بیش از این نداشتیم اما امروز، حکومت ما یک حکومت اسلامی است و ما باید به قوانین اسلام عمل کنیم. قوه قضائیه باید بداند که زندان برای تادیب است؛ از اینرو نباید همین طور، اصرار به پر کردن زندانها داشته باشیم و برای هر مسئلهای افراد را به زندان بیندازیم. اگر چک شخصی – بخاطر نداری – برگشت میخورد، نباید زندانی شود. شخص مقروض را به خاطر نداری نباید زندانی کرد یا مثلا اگر فردی توان پرداخت دیه را ندارد نباید زندانی شود. آیه صریح قرآن است که به فرد مقروض مهلت دهید تا توان پرداخت پیدا کند. از مسلمات اسلام است که زندانی کردن شخصی به خاطر نداری و بدهی که توان پرداخت آن را ندارد، حرام است و جایز نیست. همه فقها و از جمله امام در مورد این مسئله فتوا دادهاند.
* یک بار بیخبر به اوین سر زدم و چندتایی سلول انفرادی دیدم که بعد از اعتراض من سلولهای انفرادی را جمع کردند. بعد از آن هم موضوع را با امام در میان گذاشتم که ایشان هم فرمودند کار خوبی کردی.